جدول جو
جدول جو

معنی تیره گردانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

تیره گردانیدن(اَ طَ لَ دَ)
تکدیر. تیره کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ دَ)
چیره کردن. غلبه و تسلط دادن. تغلیب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
پریشان خاطر گردانیدن. متحیر کردن. حیران گردانیدن
لغت نامه دهخدا
(شَ)
تباه کردن. بهمه معانی رجوع به تباه و تباه کردن و دیگر ترکیب های تباه شود
لغت نامه دهخدا
(نُ)
اضلال. (تاج المصادر بیهقی). تضلیل. (دهار). بیراه کردن. از راه بگردانیدن. از راه بیرون بردن
لغت نامه دهخدا
(هََ رْ ءْ)
پیر کردن. اکماء. قنسره. اشابه. سفال. سفول. اکویداد. (منتهی الارب) :
گرد رنج و غم که بر مردم رسد
زودتر می پیر گردد مرد شاب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مُدَ رَ)
تباه گردانیدن. رجوع به تباه گردانیدن و تباه و تبه و دیگر ترکیب های آن دو شود
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
تیره گشتن. تیره شدن. تاریک و سیاه و ظلمانی گردیدن:
و هرگه که تیره بگردد جهان
بسوزد چو دوزخ شود باد غز.
خسروی سرخسی.
چو شب تیره گردد شبیخون کنیم
زدل ترس و اندیشه بیرون کنیم.
فردوسی.
به پیش اندر آیند مردان مرد
هوا تیره گردد ز گرد نبرد.
فردوسی.
، گرفته و تار شدن. ناصاف شدن و کدر گشتن: و گفت عارف آن است که هیچ چیز مشرب گاه او تیره نگرداند. هر کدورت که بدو رسد صافی گردد. (تذکرهالاولیاء عطار).
از صفا گر، دم زنی با آینه
تیره گردد زود با ما آینه.
مولوی.
، ضایع و تباه گردیدن:
چو زینگونه بر من سرآمد جهان
همه تیره گردد امید مهان.
فردوسی.
- تیره گردیدن دل، تیره شدن دل. غمگین و خشمناک شدن دل:
دل شاه کز مهر دوری گرفت
اگر تیره گردد نباشد شگفت.
فردوسی.
بدو گفت کای پهلوان جهان
اگر تیره گردد دلت با روان.
فردوسی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیراه گردانیدن
تصویر بیراه گردانیدن
بیراه کردن، از راه بگردانیدن، از راه بیرون بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازه گردانیدن
تصویر تازه گردانیدن
تازه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباه گردانیدن
تصویر تباه گردانیدن
تباه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرت گردانیدن
تصویر سیرت گردانیدن
تغییر خلق دادن تغییر روش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پیر کردن کهن سال ساختن: گرد رنج و غم که بر مردم رسد زودتر می پیر گردد مرد شاب. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار